هرگز از رفتن من فاصله دلتنگ نشد
پشت سر خاطر ه ایی ماند و دل قاب شکست
جاده ایی را که پس از دوری من تنگ نشد
خط تنهایی من را نفس باران شست
قدمی هم گذر ثانیه آهنگ نشد
وقتی از ساعت چشمان تو آزاد شدم
بین دستان تو با عقربه ها جنگ نشد
خانه تسلیم شد و پنجره بی حوصله ماند
کوچه بیداری خود را پی رفتن نگذاشت
زندگی با همه ی خستگی اش لنگ نشد
اشک هایی که فقط ریخت ولی سنگ نشد
برگها زرد و گل باغچه بیرنگ
نشد
حس آیینه مرا پیش خودش تار کشید
!
سالها رفت ولی فاصله فرسنگ نشد
نظرات شما عزیزان:
|