دیشب هزار ماه در اسمان دیدم
ستاره به روی من خندید
دلم لرزید مهتاب بر من چشمکی زد
دلم به مهمانی مهتاب رفته بود
لب خندان مهتاب را ستاره بوسید
ابر بار دیگر مهتاب را دزدید
درپشت سایه های تاریک .
ستاره در انتظار طلوعش،و
من خیره به اسمان مانده ام
نظرات شما عزیزان:
|